معرفی کتاب ؛ قمارباز اثری از فئودور داستایوفسکی
کتاب قمارباز ؛ این رمان برای نخستین بار در سال 1866 منتشر شده است. «قمارباز» روایتی است از تجربهی تلخی که برای داستایوسکی و در جریان اقامتش در خارج از روسیه پیش آمده است. ناشر دربارهی کتاب آورده است: «قهرمان رمان، آلکسی ایوانویچ، معلمی سرخانه در نزد ژنرالی است که هروقت به خارج از کشور سفر میکند، در شهر خیالی رولتنبورگ اقامت میکند.
داستان اما با ماجرای قرضدادن 700 فلورن از سوی پولونیا برای آلکسی بهمنظور شرکت در بازی رولت وارد مرحلهی تازهای میشود. در آغاز، بخت با آلکسی ایوانویچ یار میشود، ولی او میخواهد از اقبالی که نصیبش شده است حداکثر فایده را ببرد؛ بنابراین، به بازی ادامه میدهد، اما در ادامه تمام پولش را میبازد و در اثر این باخت تعادل روانی خود را از دست میدهد و دچار نوعی هذیان میشود. وجود اصول روانشناسی این داستان است که سبب میشود که دقیقا با شخصیت، دغدغهها و احساسات یک قمارباز آشنا باشید. مثل اینکه با علم روانشناسی به تحلیل این شخصیت پرداختهاید. زاویهی دید این رمان دانای کل نامحدود است. سروش حبیبی از مترجمان فعال ایرانی در چهار دههی گذشته بهشمار میرود که آثار نویسندگانی چون "رومن گاری"، "آلخو کارپانتیه"، "الیاس کانتی"، "تالستوی" و... را به مخاطبان ایرانی معرفی کرده است.
داستايوفسکي در اکتبر سال 1866 داستان «قمارباز» را تنها در 26 روز نگاشت. او در این داستان نسبتا کوتاه با نگاهی روانکاوانه به مشکل قماربازی و قشر قمارباز میپردازد. درواقع او این داستان را براساس تجربهی شخصی خود در دوران اقامت خارج از کشور نوشته است. روزگاری که قمار باعث شد درمانده و مستاصل و بیپول از آلمان به روسیه بازگردد. داستایوفسکی در آلمان به دلیل مشکلات مالی و قماربازی دوران سختی را گذراند. او پس از بازگشت به کشورش برای رهایی از بدهیها و کسب درآمد داستانی نوشت که در آن تجربهی تلخ خودش از بازی قمار را به شکلی تاثیرگذار روایت میکند. او در این اثر نیز همچون آثار دیگرش شخصیتهای داستان را با مهارت کامل از نظر روانشناختی تحلیل میکند. مهمترین بخشهای مربوط به روان در این داستان پای میز قمار میگذرد و نویسنده از احساسات یک قمارباز در لجظههای برد و باخت پرده برمیدارد. با این جملهها وارد جهان داستان میشویم: «عاقبت از سفر دوهفتهایام بازگشتم. گروه ما سه روز بود که به رولتنبورگ آمده بودند. خیال میکردم با بیصبری در انتظار بازگشت مناند، ولی اشتباه کرده بودم. ژنرال بسیار بیخیال به نظر میرسید. از سر نخوت چند کلمهای با من حرف زد و بعد مرا به خواهرش حواله کرد. پیدا بود که توانسته بودند از جایی پولکی وام بگیرند...»
فیودور میخایلوویچ داستایفسکی (1821–1881) در شهر مسکو و در خانوادهای ارتدکس متولد شد. در پانزدهسالگی امتحانات ورودی دانشکدهی مهندسی نظامی را در سن پترزبورگ با موفقیت پشت سر گذاشت و در ژانویهی 1838 وارد دانشکده شد. پس از اتمام تحصیل، در ادارهی مهندسی وزارت جنگ مشغول به کار شد. در سال 1844 «اوژنی گرانده» اثر «بالزاک» را ترجمه کرد و در همین سال از ارتش استعفا داد. نخستین اثر داستایفسکی به نام «بیچارگان» که خوانندهی ایرانی آن را به نام هایی چون «نگون بختگان» و «مردم فقیر» نیز میشناسد، در سال 1839 منتشر شد. این اثر داستایفسکی را به عنوان نویسندهای ساختارشکن معرفی کرد و باعث شهرت او شد. رمان بعدیاش «همزاد» نام داشت که اثری کمتر شناخته شده است. در سال 1859 دو داستان «خواب عموجان» و «روستای استپانچیکو» را نوشت. با «یادداشتهای زیرزمینی» دوران باشکوه نویسندگی داستایفسکی آغاز و توجه به زوایای روانی شخصیتهای داستان در آثارش نمایان شد. در سال 1866 کتاب بعدیاش «جنایت و مکافات» را نوشت. این اثر، داستان بدبختیهای مرد جوان فقیری به نام «راسکولنیکف» را روایت میکند که شرایط بد اقتصادی او را در موقعیتی قرار میدهد که پیرزن رباخواری را بکشد. پس از آن دچار جنون می شود. فقر و بدبختی جامعه روسیهی قرن نوزدهم و ناامیدی مطلق و فراگیر آن زمان در این رمان به خوبی تصویر شده است. داستایفسکی در همین سال داستان «قمارباز» را منتشر کرد. این داستان، بازتابی از حوادث پیش آمده برای او در سفر به آلمان بود. زندگی او در این سفر با فراز و فرود بسیاری مواجه شد. مشکلات مالی، دچار شدن به عشقی نامتعارف و قماربازی باعث شد این نویسنده دوران سختی را در آلمان بگذراند.
در فاصلهی سالهای 1869 تا 1875، داستایفسکی ابله، همیشه شوهر، جنزدگان (تسخیرشدگان) و جوان خام را نوشت. آخرین رمان و شاهکار بیبدیل او در ادبیات جهان، به نام «برادران کارامازوف» با طرحی پیچیده و شخصیتپردازی خاص در سالهای 1879 و 1880 نوشته شد. این رمان، داستان کینهی شدید برادران کارامازوف را نسبت به پدر متمولشان در یکی از شهرهای کوچک روسیه، روایت میکند. بسیاری از اندیشمندان همچون آلبرت اینشتین، زیگموند فروید، مارتین هایدگر، لودویگ ویتگنشتاین و پاپ بندیکت شانزدهم این اثر را تحسین کردهاند. برادران کارامازوف به عنوان وصیتنامهی داستایوفسکی به ملت روس شناخته میشود. فیودور داستایفسکی سرانجام در اوایل فوریهی سال 1881 در اثر خونریزی ریه درگذشت و در سن پترزبورگ به خاک سپرده شد.
کتاب قمارباز نوشته : «فئودور داستایوفسکی» ترجمه: «سروش حبیبی» و چاپ «انتشارات چشمه» است.