تفاوت روش شناسی و روش تحقیق در علوم اجتماعی
آن چیزی که در علوم اجتماعی از آن به عنوان روش شناسی(متدولوژی) نام می بریم بیشتر از آنکه مهارت یا شیوه های گوناگون برای تحقیق یا پژوهش(روش تحقیق) باشد خبر از انواع رویکردها و نظر گاهها به پدیده های اجتماعی می دهد که بیشتر با فلسفه مدرن کانتی در ارتباط است از آنرو که قائل به نمودهای متکثر از بود واحد است.
از این رو روش شناسی بیشتر بحثی معرفت شناختی (اپیستمولوژی)است و بیشتر با مکتب و دیدگاه سر وکار دارد نه با روش وشیوه های جزیی تحقیق، در واقع زمانی که از فرضیه و رابطه علی متغیر مستقل و وابسته و همبستگی متغیر ها اندازه گیری اسمی فاصله ای و نسبی و نمونه گیری و استناد به منابع متقن علمی(کتاب ومقاله) سخن می گوییم درباره روش تحقیق به بحث پرداخته ایم اما زمانی که سخن از رویکردهای پوزیتویستی هنجاری، نهادی، رفتار گرایی، فمینیستی، تجزیه وتحلیل گفتمان، انتخاب عقلایی، تجزیه وتحلیل موقعیت ، فرد گرایی و ساختار گرایی و... است تمرکز بر رهیافت ومکاتب ومتدولوژی است. از این رو در هر رهیافت ممکن است روش های متفاوتی وجود داشته باشد. نسبت رهیافت(متدولوژی) به روش همانند نسبت دیدگاه به ابزار است.
بعنوان نمونه رهیافت تاریخی شناخت اندیشه در شرایط زمانی ومکانی خودش است نه مطالعه مفاهیم در طول تاریخ که مربوط به روش تاریخی است. و همچنین رهیافت جامعه شناسی قائل به نوعی جبر است که همان تاثیر جامعه بر اندیشه است که تا حدودی نزدیک به رهیافت ساختار گرایان است و نقش فرد را در مقابل ساختارها کم اهمیت می داند. مثال دیگر رهیافت اقتصادی است که می گوید اندیشه سیاسی چیزی جز بازتاب مسائل اقتصادی نیست و بر تعیین کنندگی اقتصاد در همه شئون جوامع انسانی تاکید می کند. از رهیافت های فلسفی می توان به اثبات گرایی ویتگنشتاین اشاره کرد وی معتقد بود گزاره های فلسفی به نام ها تحلیل وتحویل می شوند، این نام ها اجزای بنیادی هستند که مابازا خارجی دارند. اگر چیزی بخواهد معنا دار باشد یا باید قراردادی باشد یا عینیت خارجی داشته باشد و هر چه غیر از این دو باشد بی معنی و (توتولوژیک) است.
دیدگاهها
همین طور است. نکات دقیق و قابل استفاده ای است. تشکر
خوراک دیدگاهها