برای دنبال کردن رویات ، باید به همهی گزینه های دیگه نه بگی!
آدمها هیچ وقت نمیخوان فقط یک کار انجام بدن. صدها انگیزهی متناقض ما رو به این طرف و اون طرف میکشونه. ما میخوایم همهی کارها رو با هم انجام بدیم. همزمان میخوایم ورزش کنیم و زبان اسپانیایی یاد بگیریم و بریم بیرون پیتزا بخوریم. آرزوهای ما بی پایان و مستقل از هم هستن و همواره توپِ ما رو به هر سمتی که میخوان میکشونن.
یه توپ بادی پر از زنبور رو تصور کن، که هرکدوم از زنبورها داره به راه خودش میره و از یک طرف به توپ فشار میاره. مغز ما هم همینطور عمل میکنه.
آدمها هیچوقت نمیخوان فقط یک کار انجام بدن. صدها انگیزهی متناقض ما رو به این طرف و اون طرف میکشونه. ما میخوایم همهی کارها رو با هم انجام بدیم. همزمان میخوایم ورزش کنیم و زبان اسپانیایی یاد بگیریم و بریم بیرون پیتزا بخوریم. آرزوهای ما بی پایان و مستقل از هم هستن و همواره توپِ ما رو به هر سمتی که میخوان میکشونن.
و بنابراین، این توپ معمولا به هیچجا نمیرسه. پستی و بلندیهای زمین روی حرکتش بیشتر تاثیر داره تا خواستههای درون توپ.
زندگی اکثر آدمها همین شکلیه. ما همیشه همواره دچار تناقض و سردرگمی هستیم. هیچوقت زمان کافی نداریم. و اونچه که سر راهمون قرار میگیره قویتر از توانایی ما برای مقابله با اونه.
حالا بیا درستش کنیم.
نفرینِ «ایدهی بزرگ»
تصور کن ۲۰ سال پیش یه نابغه بودی که ایدهی راهاندازی گوگل و آمازون و فیسبوک در سرت بود. سه ایدهی تجاری فوقالعادهی قرن که اگر یکی از اونها رو راهاندازی کرده بودی الان میلیاردها دلار دارایی داشتی. اما اگر میخواستی همه رو همزمان با هم انجام بدی، امکان نداشت به جایی برسی.
داشتن ایدههای بزرگ کافی نیست. خیلی از مردم ایدههای بزرگی دارن. مشکل اینه که ایدههای بزرگِ متعدد، همدیگه رو خنثی میکنن.
به همین خاطر هست که به یک تیم متشکل از افراد باهوش، میگن «کلهپوکها». رهبری کار یه جمعیت نیست. هر چه به جهتهای بیشتری کشیده بشیم، مسافت کمتری طی میکنیم.
آدمها چطور به غیر ممکنها دست پیدا میکنن
یه هدف فوق العاده بزرگ برای خودت انتخاب کن. مثلا می خوای کتابی بنویسی یا به مریخ سفر کنی.
اگر به معنای واقعی کلمه مجبور بودی اون کار رو انجام بدی - اگر زندگی خودت و کسانی که دوستشون داری به انجام اون کار وابسته بود - چطور انجامش میدادی؟ چطور میتونستی انجامش بدی؟
در این صورت خیلی راحت هر چیز دیگهای رو رها میکردی. تبدیل به یه زنبور غولپیکر میشدی که توپ رو به یک جهت خاص هل میده و خیلی خیلی سریع حرکت میکنه:
تمرکز خیلی شدید روی یک هدف واحد، شاید بهترین راهبرد موفقیت باشه. این حالت در هر کسی از اینشتین گرفته تا ادیسون دیده میشه. وقتی بتونی بهطور مداوم روی یک هدف واحد تمرکز کنی، دستاوردهات به حداکثر ممکنِ خودش میرسه:
اغلب آدمها به خاطر کمبود توانایی نیست که شکست میخورن. اونها به این دلیل شکست میخورن که تواناییهاشون رو در مسیرهای مختلفی پراکنده میکنن.
چگونه دستهی زنبورها رو رام کنیم؟
آدم همیشه دلش میخواد برای چیزی بیشتر از اونچه که میتونه بهش برسه، تلاش کنه.
متأسفانه زور زدن و تلاش در جهتهای مختلف، یه راه سریع و تضمینی برای شکسته. و قرار دادن کل وجودت در یک مسیر واحد، سریعترین و بهترین راه برای تضمین موفقیته.
پس حالا این روش رو امتحان کن:
بلند پرواز باش. اگر آرزوهای تو کوچک باشه، خیلی راحتتر شکست میخورن. تناقض در همینه که احتمال بیشتری داره که اهداف بزرگ رو دنبال کنی، چون این اهداف ارزشش رو دارن که بخاطرشون از اهداف کوچکتر چشمپوشی کنی.
فقط سه تا تعیین کن. سه لیست برای سه بخش از زندگی خودت یعنی «کار»، «خونه» و «تفریح» تهیه کن. توی هر لیست فقط یک هدف بگذار. اگر واقعا مجبور شدی بیشتر از یک هدف بنویسی، یادت باشه که هر هدف اضافی شانس موفقیت رو به یکچهارم کاهش میده.
عقب بنداز. هر چیزی که الان در اولویت اصلی نیست رو باید به شکلی به بعد موکول کنی. مارک زوکربرگ خیلی باهوش بود که اول پروژهی فیسبوک رو شروع کرد و بعد رفت و زبان چینی یاد گرفت. اهدافت همیشه سر جاشون هستن، فقط در اون لحظه شاید متوجه نباشی که باید کدوم رو در اولویت بگذاری.
مراقب خواستههای بیهوده باش. مراقب «چیزهای دیگهای که میخوای» هم باش. اونها شاید رضایتبخش، بیضرر و بدون زحمت به نظر برسن، اما مهلک و مخرّب هستن. هر جهت و مسیر جدیدی میتونه توانایی تو رو به یکچهارم کاهش بده.
زنبورهای عسلِ خودت رو به صف کن. شاید نتونی یک گوگل دیگه خلق کنی، یا سرطان رو درمان کنی و به مریخ بری، اما شاید بتونی یه مدیر موفق و در عین حال ورزشکار بشی. موفقیت و تناسباندام میتونه اهداف مکمل هم باشه: یه آدم سالمتر میتونه رهبر بهتری بشه. مثل دو تا زنبور که توپ رو با قدرت بیشتری به یک سمت هل میدن.
اندک افرادی که تونستهان در زندگیشون تغییرات بزرگ و حیرتآوری در جهان ایجاد کنن، هیچوقت عزم و ارادهی خودشون رو بین کارهای مختلف تقسیم نکردن. یه هدف بلندبالا در نظر گرفتن، زنبورهاشون رو به صف کردن، و به همهی فرصتهای دیگهای که زندگی سر راهشون قرار داد، نه گفتن.
اگر میخوای قدرت دنبال کردن رویاهات رو داشته باشی، باید به همهی گزینههای دیگه نه بگی. این کار آسونی نیست، اما اگر رویایی داری، باید بهای رسیدن بهش رو بپردازی.
منبع(+)
تهیه شده در (کائسنا)
دیدگاهها
در همه مراحل زندگی این موضوع صدق میکنه که برای رسیدن به هرچیزی از خداوند متعال که مهم ترین چیز زندگی هست تا ... باید سختی کشید و به هر چیز باطلی که تو رو از راهت بر میگردونه و به این طرف و اون طرف میکشونه نه گفت و سختی ها را تحمل کرد که این ها همون معنی عشق هست
شاید به این دلیل که حافظ میگه
ألا یا أیها السّاقی! أدر کأساً وناوِلها!
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها
و در مقابلش سعدی برای مشکلات و مقابله با اون ها میگه
گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خوار مغیلان غم مخور
واقعا برای رسیدن به هر چیز باید سختی کشید و در مقابل همه سختی ها ایستاد
چنانچه خداوند متعال در سوره مبارکه الشرح آیه ۶ میفرمایند
و با هر سختی البته آسانی هست.
واقعا مطلب زیبایی بود ممنون
موفق باشی محمد حسین جان
خواهش میکنم - البته صرفا برای امتحانات نبود .... انشالله شماهم موفق پیروز باشید.
این مطلب برای روحیه گرفتن تو امتحانا خیلی موثره
به امید روزهای پیروزی شما وهمه دوستان
یا علی
خوراک دیدگاهها